در نگاه اول نمیتوانم از حاشیه خیابان شهید نوابصفوی کوچه را پیدا کنم، اما با نگاهی دقیقتر متوجه وجود دری آهنی میشوم با یک لوزی بزرگ آبی در وسطش. این در، ابتدای ورودی کوچه گلکارها قرار دارد. کوچهای که ساباط قدیمی آن جزو معدود بناهای قدیمی مشهد است که از پتک بیرحم نوسازیها در امان مانده و هنوز سایهاش بر سر کوچه گلکارهاست.
با گذر از زیر ساباط آنچه چشمت را پر میکند، چند خانه بههمچسبیده در بنبست آشتیکنان است. قدیمیهای محل و آنها که اطلاعات خوبی دارند، میگویند کوچه محل زندگی چند خانواده بوده است که همگی از یک خاندان بودند و نام کوچه به پیشه خانوادگی آنها مرتبط بوده است. آنها نوادگان سیدنعمتالله موسوی جزایری بودند؛ خاندانی که پس از مهاجرت به مشهد در اینجا ساکن شدند و شغلشان رنگرزی نخهای قالی بود.
امروز خبری از آن رنگرزی نیست و خانههای کوچه بهجز یکی، همه تابلو مهمانپذیر دارند. آن یک در هم مربوط به مرحوم سیدمحسن موسویزاده جزایری است که همچنان در تملک همسر او زهرا طوسی است. زهراخانم با حدود یک قرن سن و کهولت، توان تعریفکردن ندارد.
بهجای او پای صحبتهای سیدمحسن موسویزاده جزایری نشستیم که نسل یازدهم از نوادگان سیدنعمتالله جزایری است.
موسویزاده در گفتن از خاندانش ما را به دوره صفویه میبرد و از اینکه چطور مشهدی شدند، تعریف میکند: سیدنعمتا... جزایری سرسلسله خاندان سادات جزایری است که او و فرزندانش نزدیک به سه قرن، از جانب پادشاهان صفوی بهسمت شیخالاسلام در منطقه خوزستان بهویژه شوشتر، خدمات علمی و دینی ارائه میکردند و نسب آنان به عبدالله بنموسیبنجعفر، فرزند امامکاظم (ع) میرسید.
حدود صد سال پیش، سیدمحمد موسویزاده جزایری، یکی از نوادگان این خاندان و پدر بزرگ من، پس از تحصیل علم در نجف به مشهد مهاجرت میکند و بهدلیل عهدهداری امامت جماعت در مسجد گوهرشاد، در نزدیکیهای حرممطهر ساکن میشود.
یکی از مشاغل پررونق در بافت اطراف حرم در آن زمان، مشاغل مربوط به قالیبافی بود، ازجمله فروش رنگ قالی، رنگرزی، نخفروشی و.... پدربزرگم علاوه بر انجام وظایفش بهعنوان روحانی، شروع به کار رنگرزی خامههای قالی میکند و این حرفه را به پسرانش نیز منتقل میکند. البته یکی از دلایل سکونت در این کوچه نیز نزدیکی به بازار نخ و رنگفروشی و سهولت تجارت در این حرفه بود.
او میگوید: سه عموی بزرگ من، سیدحسن، سیدحسین و سیدمحسن بودند که در حیاط خانه خودشان نخهای قالی را رنگ میکردند و به دکاندارها و مردم عادی که قالی میبافتند، میفروختند. این حرفه تا اواخر دهه ۱۳۵۰ که عموهای من در قید حیات بودند، ادامه داشت و بعد از آن توسط فرزندان آنها ادامه پیدا نکرد. از آنجا که پدربزرگ و همه عموهای من که در این کوچه بیشترین ملک را داشتند و ساکن بودند، کارشان رنگرزی خامههای قالی بود، این کوچه در میان مردم به کوچه گلکارها معروف شد.
طبق گفتههای او و البته آنطور که در فرهنگ لغت عمید آمده است، گلکار در قدیم به شاغلان حرفه رنگرزی گفته میشد.
از معدود بازماندگان رنگقالیفروشان محله پایینخیابان سیدحسن موسوی است. او متولد سال۱۳۳۰ در بشرویه است. از کودکی قالیبافی را شروع کرده و بهقول خودش در اوایل نوجوانی در کار قالیبافی بسیار حرفهای بوده است و هر روز چندین نفر بهدنبال او میآمدهاند تا برود و پای دار آنها بنشیند. زمانی که در سیزدهسالگی به قصد زیارت به مشهد آمده، با مردی آشنا شده که تصادفا دقیقا همنام خودش بوده است.
حاجسیدحسن موسوی از بزرگان رنگفروشی اطراف حرم بوده است و این نوجوان قالیباف را به شاگردی میگیرد و او را در مشهد ماندگار میکند.
او برای ما از پیشینه شغلهای مربوط به قالی و رنگرزی موسویزادهها چنین میگوید: یک زمانی از در هر خانهای که رد میشدی، امکان نداشت یک دار قالی نبینی. تزیینی نبود. یک کاری بود که همه انجام میدادند و زن و مرد پای دار مینشستند. در دهات و شهرهای اطراف مشهد که شغل اصلی تقریبا همه خانوادهها بود. به همان اندازه هم رنگرزی بود. همیشه از داخل حیاط خیلیها بوی رنگ قالی بیرون میزد.
او تعریف میکند: برای همین هم در بازار اطراف حرم بیشتر دکانها یا رنگ میفروختند یا نخ. رنگرزها هم زیاد بودند. در پایینخیابان برادران موسوی جزایری در حیاط خانهشان نخ رنگ میکردند که مردم موقع آدرسدادن به کوچه آنها که مثل امروز بنبست نبود، گلکار میگفتند.
کمی بالاتر از آنها آن طرف خیابان در سرای عباسقلیخان آقای نمازی، در پنجتن حاجحیدر ناوشکی، در فلکه دروازه قوچان آقای جوادیان، در خواجهربیع آقای سردار و در ابتدای نوغان هم آقای صباغ رنگرزی داشت. البته اینها بزرگان رنگرزی مشهد بودند و بهجز آنها رنگرزهای دیگری هم فعال بودند.
طبق گفتههای او رنگرزی گلکارها تا سالهای اول پیروزی انقلاب فعال بود و با فوت حاجمحسن تعطیل شد و این روزها آن رنگرزی بزرگ به خرابه تبدیل شده است.
* این گزارش پنجشنبه ۱۷ اسفندماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۴۰ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.